تویی ماه من و منم ابر آسمانت
دریای منی من غرق گیسوان ات
تو این روزگار ام از عشق سیاه است
این مجرم عاشق یک بی گناه است
من دین ام ایمان ام عشق ام می دانم باران ام
مهتاب ام از عشق می تابد
تاوان چه چیزی بی وقفه سوختن
نمی ذارم از عشق و دل فروختن
از تو که برایم یک عکس نمانده
رویای تو رو دل بر سر نشانده