ساعت و کاغذ و خودکار هی نوشتم هی نوشتم
نامه بسیار نامه ها از دل جون ندادم کسی بخونه
من و تنها دور دلامون کی رو داریم غیر خدامون اگه یاد هم نباشیم
کسی نیست حتی باهامون
کوچه ی دردیممن و تو هر دو مسافر ساکت
دل به جاده ها زدیم و واسه هم دعا نکردیم
قلب من فانوس راه توی این جاده ی تاریک
من به تنهایی دچارم خیالم به تو نزدیک
آخ به قربون تموم لحظه های عاشقونه
مثل حکم یه قصاص حال تو کی بدونه کی بدون
لحظه ها من گذشتن توی رسیدن برو دنیات رو جدا کن
خوشیات یه جای دیگن من و هر دو مسافر ساکن کوچه ی درد یم