مثل کوه پشت منی کم نشه سایه ات از سرم
عمرت رو گذاشتی پام سنگ صبوری پدرم
قربون چهره ای که واسه من شکسته شد
محض دستات که جدا خیلی پینه بسته شد
خودم عصای دستت ام نور چشمای بسته ات ام
جونم ام برات میدم فدای پای خستت ام
تپش قلب منی تنها دلیل این نفس
ارز خدا من چی می خوام بودنت همین و بس
خیلی مدیون تو ام عمرت رو دادی به پام
کم بشه یه تار مو ات خون میشه جفت چشمام