تا وقتی که پدر با چشم سرخ و تر بدجوری دلخوره
خنده برای چش وقتی با شور شعف با این همه خطر
گوش جهان پر خنده برای چی زندون خونه مون
خنده برای چی بیهوده دل خوشی ما به هوای چی
احوال ما بد از هر چی که ممتد شادی به عمر ما شاید که قد نده
تا سفره خالی آشفته حالی غم همین حوالی خنده برای چی