تو رو کهمی بینمت روم نمیشه آب میشم از گرمی نگات
فکر می کنم چطوری باید سر صحبت رو وا کنم باهات
هوا خوبه چه خبر چی دوست چی دلت می خواد
آخ که چه رنگ لباست به اون صورت خوشگلت میاد
مال منی بی برو برگرد تا اینجاش هم دل بی تو سر کرد
از این به بعد زول تو چشمات ام آخر ام چشمات رو من و سر کرد
هیچ حسی مثبل حس تو سبک سنگین نکرد دلم رو
یه دم نگفت می مونم یه دفع می گفت میزاره میره من و
محک زدی من و با چشمات دو تا پلکات و بستی و من
دلم تصمیم گرفت پای اون دیگه قید نفس کشیدن رو زد