در دام تو رام تو ام هر نفس آرام بگیر ام با کام تو ام خام تو ام
تا که سرانجام بمیر ام با یاد تو در خلوت تو سوز ام و از سوز خیالم
هی رنگ جهنم شده بعد از تو جهانم من معشوق ی عاشق کش
دیوانه که با من سردی سیمرغ نبودی که پر آتش بزنم برگردی
سوزنده ترین شعله ی آتش شده ای سودابه ترین جمله سیاوش شده ای
سحرابم و به دست خودی می میرم اما گره خورد به دست تو تقدیرم
با نوی سپید زال شد ام بعد از تو با این همه دندان شد ام بعد از تو
این دیو جنون رستم دستان می خواد جنگیدن با دوری تو جان می خواست