سر به سر در هم سر فکر چشمای تو غوغا کرده دردسر در دل و سر تند شده ماه اش را پیدا کرده
شور اش در شهره ی شب سوخت ام از شهره ی تو ای ماه جبین کوه به کوه دید زدم مثل تو نیست دگر
بر روی زمین به عجب چاله ی لبخند تو زیباست عزیزم تو بخند رنگ شادی که به گونه پیداست عزیزم
تو بخند ای سیه چشم و سیه موی دگر ناز نکن راه خود دور نکن عشقم اینجاست تو بخند
زی چشمی نگه ام در نگه ات خورد نرو عشق افسانه ی ات جون سوال است برام بی جواب
نفس ام در نفس ام حبس شد و ساکت ددید ام من تو بخندیدی از شادی این خنده بخندیدم من