مردی شبیه باران
به سینمای ایران
در حسرت ات می سوز ام
اسطوره ام هنوزام
کاشکی تو رو ببینم
ورد زبان هر روز ام
جادویی تویی نه پرده
پیش تو چه سرد
وقتی که تو نباشی
این انتهای درد
از قلب کوچک من
سهم بزرگی داری
چه خاطرات خوبی گذاشتی یادگاری
با تو چه سالن ها بود
پر از هیاهو و کف
تو سرما و تو گرما
مردئمبدن توس صف
جونی با تو سر شد
معنای عشق دگر شد
روزای بی قراری با تو
چه در به در شد
دستای آلوده ای نوشته از
مرگ تو غریبانه شکستن