بوی عطر تنت
دنیام رو پررنگ کرده
خودت نیستی خاطرت چشمام رو تر کرده
خودت نیستی ببینی
چجوری دوباره
صدای نبودن ات گوش ام رو کرده
اوقات ت نشه تلخ
یه وقت باز دوباره دیگخ چیزی نمونده
که من ویادت بیاره
اوقاتت نشه تلخ
من که باز ام گله کرد ام
خیالت تخت تخت
امشب ام
گریه کرده ام
دیگه عادت مون شده روز و شب بی خوابی
فکر به اینکه الان
کنارش تو یه قابی
دیگه عادت ام شده وقتی بارون میزنه
گم شم تو خاطرات
یه دو ماهی غیب ام بزنه