من و از من نگیر
منم و جام جهان
منم آشوب تو
تو آرام جان
ز من آسان گذشت
کنار تو
جانم جان
لب ام تشنه ی آن
لب سیراب تو
تو باغ قلب امی
من ام مهتاب تو
تو لبریزی ز من
منم بی تاب تو
جانم تو
دردانه ی دیوانه ی
این خانه نیامد
رفت بر لب من
خنده ی جانانه نیامد
وقتی سر تو بر سر این شانه نیامد
من عاشق دیوانگی ات
هستی منی و باور ام کن
خوش نیست احوال دل ام بهتر ام کن
تو حال ناب
نرو ای وای من
خم موهای تو موج دریای من
غم ات بوسه زده
به این لب های من
وای از من
تو را می خواهم ات
اگر پیش ات کم ام
من و عطر خیال
برای مردن عشق ات آماده ام