مدتی که رد پاهات رو تن جاده نمونده خاطرات خیس ات اما دل جاده رو سوزونده تو
فقط بگو که هستی آسمون رو من میارم بعد از اون بجای ابرا من رو شونه هات می بارم
فصل عاشقی رسیده فصل برف و باد و بارون من یک چتر شکسته روی ایون زمستون
عاشق رد پاهات ام بیا کفشات رو به پا کن پا بزار رو تن جاده یه قیامتی به پا کن
توی دشت قدم بزن باز غصه ها رو ناپدید کن اگه برف رو هم نباره تو زمین رو رو سفید کن