رفته رفته که شاید که یارم برنگشت به من هر روز بدتر از ماه و سالی گذشته تو ای دختر
زیبا چرا بر نمی گردی به سر وقت دل ما چرا بر نمی گردی عزیزم با تو قهر ام ندارم سر آشتی
چرا داغ جدایی به قلب من گذاشتی زدی بار جدایی رو میون ما کشیدی به صحرای دلم یه
غنچه بود بهات رو چیدی برای خاطره یار دیگر از من گذشتی مگه بودی عمر من که رفتی برنگشتی