اشک در چشمانم از دوریت سرگردانم لیلای من دیوانه ام کرد چشمان اش ویران ام کرد
عشق بی پایان است درد اش تنها بی درمان است عشق ات عمری بر باد ام داد قلبم
آسان در دام افتاد رفتی با غم هایم در تکرار ام زخم بر دل دارم خواب بر چشمان ام
نیست بعد از تو لبریز ام از شیدایی داد از تنهایی هیچ درمان ام نیست رفتی و جان مرا
بردی تن ام خشکید و باران ام تو بودی از همه دنیا به عشق ام برید ام راحت جانم تو بودی
روزی هوای ام بودی در عشق به پایم بودی درد و دوایم بودی اکنون خیال است عشق ات
در ضمن محال است عشق ات غرق سوال است عشق ات