وقتی رفتی دلم از من شکایت کرد غریبانه دل گفت تو مجبورم کردی
بشم عاشق و دیوانه خجالت می کشم از دل که یک عمری به پات نشست
ولی می رفتی به آسونی دلم مظلومانه شکست
حالا بی تو خیلی خستهام تموم جونم پر درد اون نگاه آخر تو دلم رو دیونه کرده
تو این شب های تنهایی نگاه ات نمیره از یاد هنوز ام ای نامهربون دلم تنها تو رو می خواد
انگار این عشق و عاشقی مثل یه خواب و رویا بود از همون اول دیدار دلم تنهای تنها بود