نمی دونستم میره ولی همراهش بودم
همیشه حق با من بود همیشه ساکت بود ام
آخه چشمات بی رحم آخه من عادت بود ام
می دونی حال خوش نیست می دونی تنها موند ام
وسط دریا بودم
یه روزی از دست میره
هر چی کشید ام بسه دیگه نمی تونم
دیگه شدم خسته دیگه نمی خونم
عطر موهات گیج ام کرد نبودت هم پیر ام کرد
تو که نبودی جای خالیت درگیر ام کرد