موزیک زیبای اثر انگشت از میلاد بابایی

آهنگ زیبا و جدید میلاد بابایی با نام اثر انگشت دانلود آهنگ اثر انگشت از میلاد بابایی با کیفیت 128 مدت زمان : 16:39 متن ترانه میلاد بابایی اثر انگشت : روز میلاد من است آمده ام دست کشم به سر و گوش عرق کرده دنیای خودم قول دادم که در این شعر فقط من باشم تا خودم با همه خود باشم و تنهای خودم رد انگشت تو بر سینه سیب است هنوز من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست من خریدار تن و جای کمربند شدم شک نکن بی من از این ورطه گذر خواهی کرد به نشانی که نماند از بدنم فکر نکن من که از منطق و دستور حقیقت گفتم به مضامین مجازی تنم فکر نکن باز با این همه هر وقت غمی شیهه کشید من همین نبش چنار و چمنم فکر نکن قول دادم که در اندیشه خود حبس شوم دل به بالا و بلندای خیالی ندهم دوست دارم که خودم پشت خودم باشم و بس به تن هیچ عقابی پر و بالی ندهم تو که رفتی پی تاب و تپش رود برو به قدم های اسیر لجنم فکر نکن من به دستان خودم گور خودم را کندم به پذیرایی و دفن و کفنم فکر نکن من محالم تو به ممکن شدنم فکر نکن و به آلودگی پیرهنم فکر نکن گر چه رو زخمی ام و دست کج و تند زبان به سر و صورت و دست و دهنم فکر نکن تو که از منزل منقل تبر آوردی باز هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن بخت نامرد بزن بد به دلت راه نده به غم انگیزی فرزند و زنم فکر نکن نفسی تازه کن و اره بکش شاخه بریز به غم جوجه کلاغی که منم فکر نکن شک نکن بی من از این ورطه گذر خواهی کرد به نشانی که نماند از بدنم فکر نکن من که از منطق و دستور حقیقت گفتم به مضامین مجازی تنم فکر نکن باز با اینهمه هر وقت غمی شیهه کشید من همین نبش چنار و چمنم فکر نکن یا که خاکی به سر آینه بکر کنید یا از اینجا به غبار سخنم فکر کنید شانه بر شانه هم پشت به هم ساییدند خرده شنها صف و صف پشت هم انبوه شدند مثل واگیرترین حادثه دورم کردند قطعه های بدنم بافتی از کوه شدند قد کشیدم سر دوشم به لب ابر رسید سر برآوردم و دیدم که چقدر الوندم عهد کردم که اگر پای کسی فتحم کرد قامتش را سر سبابه خود می بندم عهد کردم که اگر دست کسی لمسم کرد کولی دشت شوم معرکه آغاز کنم دردلم آهن تفتیده بسیاری هست وای از آن دم که بخواهم دهنی باز کنم آنچنان مست کنم روح بچرخد در من آنچنان نعره زنم سقف زمین چاک شود آنچنان شانه بلرزانم و هی هی بکنم که برای همه دشت خطرناک شود این تهوع که مرا هست تورا خواهد کشت آنچه من خورده ام از حد خودم بیشتر است میرود بمب دلم فاجعه آغاز کند هر کسی دورتر است عاقبت اندیش تر است ناگهان شد که زمین نبض جنونش زد و بعد خونم از حلق به جوش آمد و نابود شدم در جهانی که پر از فرضیه های شدن است واقعا سوختم و باختم و دود شدم آنکه جان کند و خطر کرد و به بالا نرسید آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد آنکه از هیچ نگاهی به تماشا نرسید کاش می آمد و از دور تماشا میکرد زیر خاکسترم انگار دری باز شد و ساقه سیب شدم حسرت حوا برخواست سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک گرد و خاک از لبه عقد ثریا برخواست شاخه در شاخه فریبم سبدی سیب بچین دامنی از تب گندم ببر و نانش کن با سکوتی که تو داری سر زا می میری بغض اندوخته را لو بده عصیانش کن شاخه هایم هوس پنجه چیدن دارند من درختم تو به اندازه من انسانی من اسیرم تو برو شاخ زمین را بشکن گور بابای سر و این همه سرگردانی منطق جاذبه در فلسفه اش پنهان بود تا که تقدیر به دستان من افتاد از دست جذبه ذهن زمین زیر معما می ماند پاسخ از دامن من بود اگر کشفی هست میوه از دامن من بود اگر روز هبوط آدم از وسوسه افتاد زمین انسان شد آه اگر سیب نبود عشق چه باید می کرد من رسیدم که دل از بند دل آویزان شد رد انگشت تو بر سینه سیب است هنوز من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست من خریدار تن و جای کمربند شدم رد انگشت خودت بود ولی ما خوردیم شوکران از لب لیوان تو خوردن دارد موج کف کرده و طوفانی و بی ماه و نگاه دل به این ورطه تاریک سپردن دارد رد انگشت تو بر گودی فنجان من است از کجا دست به آینده فالم بردی همه دیدند که یک سیب معلق دارم لعنتی پیش خودم زیر سوالم بردی رد انگشت تو بر پیرهن پاره من برتنم جز اثر مرگ مگر چیزی هست در لباسی که از این معرکه ها میگذرد سایه بی سر و پایی است اگر چیزی هست رد انگشت تو بر حلق من و حلق خودت هر دوتامان سر کیفیم که مرگ آمده است کفن گرم به تن کن که در این قبر غریب پیش پای من و تو باز تگرگ آمده است پشت یک میز خزیدیم که بازی بکنیم روبرو بودن با عشق جگر میخواهد این قمار عاقبتش جان مرا می بازد با تو سرشاخ شدن دست قدر میخواهد زنده ام هرچه زدی تیغه به شریان نرسید خیز بردار ببینم خطری هم داری زخم از این تیغ و تبر تا که بخواهی خوردم عشق من اره تن تیز…