لبخندهای کاغذی : شعرو دکلمه زری مینویی

اینجا همین که کلید سپیده
بر قفل شب می چرخد
لبخند های کاغذی کوچه ها
باز آغار میشود
تا چشم کار میکند
هوای نبودن تواست
و
دیگر هیچ
کاش می فهمیدم
با خود
چه نسبتی دارم
در این برهوت بی پایان

زری مینویی