آهنگ ماه و پلنگ مانی رهنما

متن آهنگ ماه و پلنگ مانی رهنما
در من پلنگی خسته میغرید
از عمق دره های تقدیرم
چشمات خراشی زد به آغوشم
ای ماه شب های نفسگیرم
من تلخ و گم بودم که پیدات شد از اوج قله های ابرآلود
سرمای کوهستانی دستام افسوس تنها سهمت از من بود
لبخند تو آرامش من بود اما تو این رازو نفهمیدی
به خاک و خون افتادم اما تو بس که ازم دوری نمیدیدی
لبخند تو آرامش من بود اما تو این رازو نفهمیدی
به خاک و خون افتادم اما تو بس که ازم دوری نمیدیدی
واسه به آغوشم کشیدن هات جوونی رفتمو کم داشتم
برای فتح تو به جز تقدیر جدالی سنگین با خودم داشتم
وقتی که عاشق میشی می فهمی افسانه ها حقیقتی محضن
در من پلنگی زخمی جون داده ای ماه دنیای سیاه من
لبخند تو آرامش من بود اما تو این رازو نفهمیدی
به خاک و خون افتادم اما تو بس که ازم دوری نمیدیدی
لبخند تو آرامش من بود اما تو این رازو نفهمیدی
به خاک و خون افتادم اما تو بس که ازم دوری نمیدیدی