جای تو خالی : شعر و دکلمه ی حمید رضا آذرنگ

دل می رود از دست عیان جای تو خالی
ای بی خبر از درد نهان جای تو خالی

آفت زده دل همت فریاد ندارد
سردار سکوت است زبان جای تو خالی

بر مسند آشوب کمین کرده خیالی
ای آتش آشوبگران جای تو خالی

با کفر کمانش به گمان کافر افکار
ایمان مرا کرده نشان جای تو خالی

زان پیر شرابی که فشاندی به لبم دوش
امروز دلم گشته جوان جای تو خالی

من ماندم و پر سوخته پروانه و بلبل
در حلقه دل سوختگان جای تو خالی

از شوق سفر نیست که آذر شده در راه
کس نیست که بگوید که بمان جای تو خالی

حمید رضا آذرنگ