Happy As Lazzaro

پسر کشاورزی که عده‌ای او را ساده‎لوح می‎خوانند با تانکردی ، پسری نجیب‎زاده که توسط آرزوها و تصوراتش نفرین شده است ، می‎باشد. آنها در روستایی دورافتاده‌ تحت سلطه‎ی آلفونسینا زندگی می‎کنند. این دوستی تا اندازه‎ای برای لازارو ارزشمند می‎شود که بعد از مدتی برای یافتن تانکردی پا به شهر می‎گذارد. جایی که او مثل یک قطعه‌ از گذشته است که در دنیای مدرن گم شده است.