alireza
علیرضا
من از نهایت شــب حـرف مـی زنم... من از نهــایت تاریـکی و از نــهایت شــب حرف می زنم... اگر به خــانه من آمدی برای من ای مهــربان، چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبـــخت بنگرم...