شب : شعر و صدا علی محمدی

دور گردنم چه بود ؟ یوغ بود و جبر بود..
ریسمان اختیار دور دست من نبود !

خشک و تر بسوز هان ! امر امر سرنوشت
سایه طناب دار ، برزخی دگر گشود

ساحل سیاه شب ، در حریم ظلمت است
هاله ای کنار تار..... هاله ای برای پود....

کار و بار عقربه ، قاتل دقایق است
در مسیر گریه ها ، هم ستاره ، هم سرود
***
این دل پریش من ، مثل قلب شاپرک...
در عبور هر کلاغ ، گریه میکند چه زود !!

فصل من ! نشسته بود در حضور دردها
تازیانه میزدش زمهریر پر ز دود

میل آن درخت خشک ... تا تبر دراز شد
گرده ی فتاده ای در بر تبر غنود !!!
***
یوسفم بیا ! سلام ... خواب پیرهن ببین
در پناه چاه خویش ای برادرم درود ....

یک طرف به سوی جهل ، یک طرف به سوی نور
"عاقبت دهان سرد " می خورد مرا چه سود....

هجرت بهشت ما عمق درد فاجعه است ...
حادثه خبر نداشت ، اهرمن چکاره بود ؟؟


علی محمدی