یاسر یزدانی / yaser yazdani

"بیدادِ یک خاطره"
.
بیدادِ یک خاطره؛ تَنَم رو شعله وَر کرد
یه بار دیگه خیالم؛ به اون روزا سَفَر کرد

روزایی که چِشامُ به ساعَتا می دوختَم
به خاطرِ یه لحظه، عُمرَمُ می فروختم

اون لحظه یک نگاه بود، اما بزرگ و زیبا
به هَمّه چی می اَرزید؛ حَتا تمومِ دنیا

تجربه یِ یه عشق بود؛ برایِ اولین بار
اون روزا واسه یِ من؛ هرگز نمیشه تکرار

دلم پُر از تَب می شد؛ با دیدنِ اون عزیز
ثانیه هایِ بی اون، با من بودن در سِتیز

باید بِهِش می گفتم؛ قصه یِ عاشقیمُ
تا که منُ بِشناسه؛ حس کُنه سادگیمُ

هر دَفعه خواستم بگم؛ چِشاش لبامُ بستن
درست سرِ بزنگاه، صدامُ می شِکَستَن

حرفا همه نگفته؛ میونِ سینه جا موند
چشاش تویِ دلِ من قطره یِ حسرت چِکوند

به جایِ اون نصیبَم؛ افسوس و حسرَتِش شد
یکی دیگه جایِ من سایه یِ رو سرِش شد

یه خاطره شد برام؛ یه زخمِ کهنه رو دل
با دیدنش هر دفعه غصه می شینه تو دل
.
.
"یاسر یزدانی"