تموم شهر و بی تو زیر و رو کرد ام ولی بازم یه جایی پای من گیر کنار کوچه ی پاییزی کافه
همون جایی که وقتی تو نیستی دلگیر تو این کافه برات شعر ام رو خوند ام تو خندیدی و
من هر لحظه مرد ام با اینکه دوست نداشتم جای من ولی فقط واسه دل تو خوند ام
تو رویایی ترین معشوق دنیایی که من جاذبه به پای تو افتاد ام با نور اون چشم های قشنگت
همون جا تو هوای کافه گم گشتم تو خط رو اسم من کشیدی رفتی گوشه ای که فقط من و تو
بودیم منم پر پر شد ام لای کتابی که هیچ کدون ازش سهمی نبردیم