یاس های وحشی

علی، صدرا و رحیم سه همرزم بسیجی هستند. ده سال پس از حضور این سه در جبهه، صدرا که ماسک خود را در یک حمله شیمیایی به علی داده و حالا خود یک بیمار شیمیایی است، برای معالجه راهی لندن می شود. علی، رحیم و چند رزمنده دیگر نیز برای شرکت در مسابقه های کاراته به لندن می روند. علی به عنوان نماینده ایران و رحیم به عنوان مربی، مسابقه های آزاد کاراته را آغاز می کنند. یک ایرانی دیگر به نام رضا که تابعیت انگلستان را گرفته، به عنوان نماینده این کشور در مسابقه ها حضور دارد. در آغاز مسابقه ها، علی پس از شکست دادن حریف آمریکایی اش با یک ورزشکار اسراییلی برخورد می کند؛ اما حاضر به مسابقه با او نمی شود و اسراییلی حریف رضا در فینال مسابقه ها می شود. ورزشکار اسراییلی بیرون از سالن مسابقه با علی درگیر می شود و با پاشیدن یک ماده شیمیایی به صورت او به چشمانش آسیب می رساند. رحیم به رضا پیشنهاد می کند او نیز ماننده علی از روبرو شدن با حریف اسراییلی سر باز بزند؛ ولی رضا که به جایزه اول مسابقه ها نیاز مالی دارد، حرف رحیم و دیگر همراهان او را نمی پذیرد. درست قبل از شروع مسابقه، چند مرد به روی رضا اسلحه می کشند تا مسابقه اش را در مقابل حریف اسراییلی واگذار کند و همسر رضا را نیز گروگان می گیرند. رحیم که رفتار نامعقول رضا را حین مسابقه می بیند، به غیبت همسر او در سالن شک می کند و در رختکن پس از درگیری با گروگان گیران، او را آزاد می کند. رضا که همسرش را در سالن می بیند، با روحیه ای قوی حریف خود را شکست می دهد. همزمان با پایان مسابقه، صدرا ـ که همه مسابقه ها را از تلویزیون بیمارستان دیده است ـ جان می سپارد. در بازگشت تیم، در حالی که چشمان علی بهبود یافته، رضا و همسرش نیز در میان مسافران هواپیما هستند. تابوت صدرا نیز در همین هواپیماست.