سرود نور: شاعر حسن اسدی ،شبدیز با صدای مسعود مهرابی

سرودنور


زتیرغم شکسته ام ،شتاب کن به چاره ام
که تن به مرگ می دهددلِ هزارپاره ام

شتاب کن که دیوِغم،زهرکرانه بشنود
سرودنور،درشبِ تولدِ دوباره ام

نشسته ام درانتظارِ چشمِ آسمانی ات
که پُرشوم زکهکشان،اگرچه بی ستاره ام

شمیمِ خنده ی تورا،اگرزبادبشنوم!
ازآب،نرم ترشوم،اگرچه سنگ خاره ام

تجسم نگاه تو،مرابه خلسه می بَرد
زبوی باده،سرخوشم،عجب،شرابخواره ام!

زموج عشقِ دلکشم،چگونه پایِ دل،کشم؟
که کام ورطه ی جنون،خوش است ازکناره ام

شب ایستاده درکمین،ای آفتابِ آتشین!
به دیده ی دلم نشین،که بی توبی ستاره ام

شاعرحسن اسدی شبدیز