ای زلف فرو ریخته از شانه ی الوند
با جان تو دارد دل عشاق تو پیوند
ای باده ی لب ریخته از جام سفالین
رویای جهان سوز جگر سوخته ای چند
سرافرازی دل بندد
به تاریخت پیوندد
که الوندت می خندد شاد
نگردیدی در دوران
نلرزیدی از طوفان
وطن با تو جاویدان باد
تو خورشیدی در جان جهان
جهان با تو زیبا همدان
شکوهت از معماری عشق
وقارت از آرامش جان
سرافرازی دل بندد
به تاریخت پیوندد
که الوندت می خندد شاد
نگردیدی در دوران
نلرزیدی از طوفان
وطن با تو جاویدان باد
آیینه ی عریانی پیران قلندر
آرامگه عقل جهان شهر خردمند
معماری تاریخ تو معیار جهان است
ای وسعت تو دایره ی لطف خداوند