یه حس پاکی تو برام مثل همیشه و هر روز
نبودنت مرگ من تو این غروب زمستون
رفتی و بعد رفتن ات راه گلوم رو بغضی بست
صدات تو خاطرم پیچید بی اختیار بغضم شکست
تنگ دلم برای تو برای چشمات نازنین
بعد تو من یه عاشقی تو بودی عشق آخری
اشک ها بر روی گونه ریخت اشک ها چه عاشقونه ریخت
وقتی که تو رفتی فهمید ام ستون سقف خونه ریخت
نامه نوشتم واسه تو از بی کسی گفتم برای تو
سپردم ات دست خدا بازم نشستم چشم به راه