با بوسه های اجباری
چرا گفتی ئوست ام داری
این جوری عادت ام دادای
تو به یه عشق پوشالی
دارم از زندگی ت میرم
تو بمون خاطراهات
از اول ش تنها بودام
آخرش ام بازم تنهام
نمی خوام برگردم
سرد ام کرد
خسته ام کرد
دیگه خسته ام
ازون نگاه و
لحنسرد
یه روزی بر می گردی
عشق ام که دیگه دیره
پشیمونی
هیف که ترسیده
می کشم احساس ام رو تا
بیشتر از این کوچیک نشم
عبرت شد که از عاشقی از هر کسی نگم
چیزی نمی مونه تهش
یه جز پشیمونی و غم
نمی خوام برگردم سردرد ام
خسته ام کرد