چند روز توی تنهایی تو فکر تو توی قرنطینه ام
راه گلوم رو گرفتن درد و بغض های سنگین ام
دنبال ردی از چشمات خاطره هام رو می گرد ام
چقدر دور شدی از من که اینجوری گم ات کرد ام
باور هام رو موقع رفتن زیر پاهات جا گذاشتم
می خواستم برگردم دوراهی واسه برگشتن نداشتم
بارون حس بین ما سیل نابودی من شد
دل تو سرد بی احساس مثل یه تیکه آهن شد
دلتنگی هام ئاسه تکرارت این دلیل محکمی نیست
بلاتکلیفی من بخدا درد کمی نیست