میلاد بابایی آهنگ اتاق

آهنگ جدید میلاد بابایی با نام اتاق دانلود آهنگ اتاق از میلاد بابایی با کیفیت 128 دانلود آهنگ اتاق از میلاد بابایی با کیفیت 320 مدت زمان : 16:30 متن ترانه میلاد بابایی اتاق : نقش یک مرد مرده در فالت توی فنجان مانده بر میزم خط بکش دور مرد دیگر را قهوه ات را دوباره می ریزم زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره های تو در تو چشم بستی به تخت طاووسم در اتاقی که شاه من بودم مرد تاوان اشتباهت باش آخرین اشتباه من بودم چشم واکردم از تو بنویسم لای در باز و باد می آمد از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می آمد مفت هم بوسه ام نمی ارزد وای از این عشق های دوزاری هی فرار از تو سوی خود رفتن آخ از این مردهای اجباری مثل ماهی معلق از قلاب زیر بار الاغ ها مردن بر چلیپای تخت ها مصلوب با خودت در اتاق ها مردن زندگی از دروغ تا سوگند خسته از زیر و روی رو در رو زیر صورت هزارها صورت خسته از چهره های تو در تو بی گناه از شکنجه ها زخمی پشت هم اتهام ها خوردن هق هق از درد و الکن از گفتن انتهای کلام را خوردن غرقه در موج های پیش آمد گوشه ی گوش های دور از من پشت سکان خدا نشست اما باز هم ناخدا پرستیدن دل به دریای هر چه باداباد قایقم را به بادها دادم ناگزیز ار گریز از ماندن توی شیب مسیر افتادن بادبان پاره عرشه بی سکان قایقم رفت و قبل ساحل مرد پیکرش داشت وقت جان کندن روی گل ها تلو تلو می خورد دستم از هرچه هست کوتاه است از جهان قایقی به گل دارم بشنو ای شاه گوش ماهی ها دل اگر نیست درد و دل دارم چشم واکردم از تو بنویسم لای در باز و باد می آمد از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می آمد با زبان با نگاه با رفتن زخم جز زخم های کاری نیست پای اگر بود پای رفتن بود دست اگر هست دست یاری نیست از کمرگاه چله ها رفتند از پی تیرها نباید گشت چشم بردار علیرضا بس کن از کمان رفته بر نخواهد گشت آسمان هیچ سربلندی بود از صعودی که نیست افتادم لااقل با تو بال واکردم زندگی را اگر هدر دادم استخوان وفا به دندانم زوزه از سوز مثل سگ مردن زندگی چوب لای چرخم کرد پشت پا پشت استخوان خوردن لاشه ی باد کرده ای بودم آمد از روبرو ولی نشناخت صورتی را که دوستش میداشت چهره چرخاند و تف زمین انداخت این منم مرد تا همین دیروز مرد پابند آرزوهایت مرد یک عمر کودکی کردن لا به لای بلند موهایت خاطرت هست روزگارم را جایگاه مقدسی بودم وزن یک عشق روی دوشم بود من برای خودم کسی بودم من برای خودم کسی هستم دور و برخورده عشق هم کم نیست آن که دل از تو برد هر کس هست بند انگشت کوچکم هم نیست می شد از وردهای کولی ها با دعا و قسم طلسمت کرد می شد آن سیب سرخ جادو را از تو پنهان و با تو قسمت کرد می شد از خود بگیرمت اما زور بازو به دست هایم نیست می شد از رفتنت گذشت اما جان در اندازه های پایم نیست زندگی سرد بود اما خب خانه و سقف و سایه ای هم بود گهگداری نوشته ای چیزی از قلم دستمایه ای هم بود زندگی سرد بود اما عشق می توانست کارگر باشد میتوان قطب را جهنم کرد پای دل در میان اگر باشد خواب دیدم که شعر و شاعر را هر دو را در عذاب میخواهی از تعابیر خواب ها پیداست خانه ام را خراب میخواهی خانه ام را خراب میخواهی دست در دست دیگری برگرد دست در دست دیگری برگرد خانه ام را خراب خواهی کرد دیگر ای داغ دل چه میخواهی از چنین مرد زیر آواری رد شو از این درخت افتاده میتوانی که دست برداری لحن آن بوسه های ناکرده است بیت ها را جدا جدا کرده است گفته بودی همیشه خواهی ماند سنگ بارید شیشه خواهی ماند گفته بودی ترک نخواهی خورد دین و دل از کسی نخواهی برد گفته بودی عروس فردایی با جهانم کنار می آیی گفته بودی دچار باید بود مرد این روزگار باید بود گفته بودی بهار در راه است ماه باران سوار در راه است گفته بودی ولی نشد انگار دست از این کودکانه ها بردار گفته بودم نفاق می افتد اتفاق اتفاق می افتد گفته بودم شکست خواهم خورد از تو هم ضربه شست خواهم خورد گفته بودم در اوج ویرانی از من و خانه رو بگردانی هر چه بود و نبود خواهد مرد مرد این قصه زود خواهد مرد ماجرا زخم و داستان ها درد نازنین پیچ قصه را برگرد نازنین قصه ها خطر دارند نقش ها نقش زیر سر دارند نازنین راه و چاه را گفتم آخر اشتباه را گفتم گفتم اما عقب عقب رفتی شب شنیدی و نیمه شب رفتی دیدی آخر نفاق هم افتاد اتفاق از اتاق هم افتاد از اتاقی که باز تنها ماند پَر کشیدی و لای در واماند چشم وا کردم از تو بنویسم لای در باز و باد می آمد از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می آمد با دعاهای پشت در پشتم باید این درد مختصر میشد حرف ها را به کوه می گفتم قلبش از موم نرم تر میشد بین این ماه های هرجایی ماه من در…