روح زخمی : شعر و گویش کیوان اصلاح پذیر

قرارم با زمین بهم خورده است .. زمین خوردنم اختیاری نیست ..مزه خاک . گم شده در ارتفاع هبوط ...دلشوره ام دریایی ست با عقربه های تند و کند ..جوی کوچک باریک را هم می زنم .. تا دقیقه ی گذر- بازی سیاه ماهیان کوچولو ..لو ..لو ..لولوی خاورمیانه سرخ و سیاه است..برای دلمشغولی ترس .. امپریال باهوشتر از امپراطور.. ..موعد قرار گسل داشت ..سل بیماری عاشقان هم هست ..در هوای هم اگر نفس ..نفس..فس فس و خس خس سینه ها در دود ..دود هاله ی وصل زمین به هوا ..پیام خاک به خلاء .. ای روح زخمی ..هبوط را پس بگیر ..جا برای مردگان تنگ است ..افغان و فغان روی فتحه ی یک آه ..آه ..آه از جغرافیای صعب العبور ..بور ..بور ..بورها هم بربرند ..چشم آبی هم..چش سفید شد ..رای ترامپ.. حبس دود در ابدیت گل و خانه های مسموم .. غرق می شویم در دریا ها..انفجار درد ندارد.. ترس دارد .. کوه یخ نوک می زند ..عصر یخ می بندد ..آلاسکا سر کوچه ی ما ..لیس ..لیس .. تا یخ شعر وا شود ..یک انفجار دیگر ..روز از نو زخمهایش را لیس ..لیس ..تاریکی و تنهایی ..
کیوان اصلاح پذیر