تاجریزی خاکستر -1: اشعار و گویش منصور خورشیدی

تاجریزی خاکستر -1: اشعار و گویش منصور خورشیدی

به لمحه ای از شکوه می ما ند
رستن حضورش
هنگامه ی عبور

از فصل اول تاجریزی خاکستر

+ + +1

صبح جنوبی ام این جا
با پلک های خسته
راه می گشاید

از ناف آسمان دوم
در حرمت گیاهی دستانم

+ + +2

روح خاکستری ام
میان تن آبی اَش

پرواز می کند در فراز

و آن دور تر در فرود
چیزی از پلک سوم او

می افتد
در حلاوت نگاه من

+ + +3

می نشانم اَش به پهلویم
در همهمه سوی چهارم

میان بلوغ پیشاتی
وقتی نفس از گیاه می گیرد

منصور خورشیدی