ترس روی آینه : اشعار منصور خورشیدی با خوانش اصغر معینی

می‌ترسم
باران ببارد و
پنج کودک نشسته
در آستانه‌ی در گاه
هیبت هوا را
با شانه‌های شکسته
روی نقشه‌ی بی نام
امضا کنند

**


می‌ترسم
کلمات کوچک
قانون رفتن را
از رود بگیرند و
تن به تقدیر خود
بسپارند
و آسمان را
با نام کبوتران
سیاه کنند

**


می‌ترسم
که ترس روی آینه
هلاک شود و
هزاران هجای کوتاه
عطر دریا را
در هم بریزند
رو به روی پنجره باز



منصور خورشیدی
وقتی ترس در هوای مست می رقصد
مجموعه شعر " آبی ناگهان "