سجاده روی ماه بینداز(1) اشعار منصور خورشیدی خوانش اصغر معینی

دلتای واژه ها
**
طلوع سبز بنفشه
با طعم واژه های سرخ
دلتای روشنی از طول
روی برج بلند دل
بنا می سازد
آن گاه
وسوسه های صدا
بر خاسته از تن خسته
کنار کتیبه ها
در چشم های فراغت
رشد میکند
تا فرصت دیدن
همدم کتیبه های کهنه شود

منصور خورشیدی
***


در نگاه تو ماه
در بلندای آبی
برکت ازطول نور
اگر چه دور
در هوای چشم می افتد
عصر صدای تو
روی دوایر لرزان
فکر مرا در
فاصله دو پلک
سراسیمه پر می دهد
در سایه های سرو
وسامان می گیرد
صدای تو
که از حاشیه مهتاب
به ضیافت آب می رود


منصور خورشیدی
***

هوش نهان
همسایه فکر های جوان
در فرصت سریع وقت های عازم
لذت از من و
تازیانه از پشت پیکر
طلب میکند
تا بامداد دوباره
پرتاب تمنا
بوسه بر اندام ماه
بنشاند
از هزار رگ آسمان
تا بهاران مجهول
دوباره رشد کند
میان خطوط در هم تازیانه ها

منصور خورشیدی