وهب در حال مبارزه چنین رجز می خواند: انْ تُنْکُرونی فَأنَا ابْنُ الکلبِّ • سَوْفَ تَروَنی و تَرَوْنَ ضَرْبِی وَ حَمْلَتِی و صَولَتی فی الحَرْبِ • ادْرِکُ ثَأْرِی بَعْدَ ثَأْری صَحْبی الْکَرْبَ امامَ الکربِ • لَیْسَ جِهادی فِی الْوَغی بالْلَعْبِ اگر مرا انکار می کنید پس -بدانید که- من پسر کلب هستم. به زودی من و ضربتم، حمله و هیبتم را در جنگ خواهید دید. پس از خونخواهی یارانم، انتقام خود را می گیرم. در مقابل سختی مشقت را -از خود- دور می کنم. «کوشش من در این نبرد بازی و شوخی نیست». إِنّی زَعیمٌ لکِ امّ وهبٍ • بِالطَّعن فِیِهمْ تارَةً و الضَرْبِ ضَرْبَ غُلامٍ مُوقِنٍ بالرَّبِّ • حتّی یَذوقَ الْقَومَ مُرّ الحرَبِ انّی امْرؤٌ ذُوَمّرةٍ وَ غَضَب • حَسْبی إِلهی مِنْ عَلیم حَسَبی [۳۰] [۳۱] [۳۲] «ای ام وهب با زدن نیزه و شمشیر از تو نگهداری میکنم. ضربه زدنِ نوجوانی که به پروردگار یقین دارد. تا اینکه -آن- قوم طعم تلخ جنگ را بچشد. همانا من مردی استوار و خشمناکم. خدای دانا مرا بس و کافی است.» فاضل دربندی تمام ابیات فوق را به نقل از ابی مخنف به گونهای دیگر نقل کرده است. [۳۳] وقار شیرازی علاوه بر ابیات فوق این رجز را نیز به وهب نسبت داده است: یا حسینَ بنَ علی لَیْسَ یَبْغیِ • القوم قَصْدکَ فازَ مَنْ…