شهید فتاح باویسی

وی متولد سال 1351 روستای بانوان ، خورشید زندگیش در فلک عشق زمینیان درخشیدن گرفت و با برتن کردن پرنیان مهر مادری که تار و پودش همه بافته از ایثار بود و آویزه گوش نمودن گفتار صادقانه پدری که امید به زندگی را بر صفحه دلش می نگاشت ، قدم برجاده پرپیچ و خم زندگی نهاد . از همان دوران نسیم عشق الهی به گلستان دلش وزیده بود و روحش برای رهایی از دنیا و رسیدن به دوست همچون اسیری بی قراری می کرد . در کتاب بندگی آنچه آموخته بود آن بود که تنها لحظات ناب زیستن زمانی است که غنچه های سرخ دعا به هنگام خواندن سرود عبودیت حق شکوفا می شود . از این رو برای آنکه دل شیدا را بیش از پیش مست باده ناب آسمانی کند ، پیوسته در جلساتی که به مرور آیه های نورانی کتاب آسمانی می پرداختند ، حاضر و خلوت تنهایی خود را با آیه های بندگی منور می ساختند . این چنین اهل دلی شده بود که سرود زندگی اش را با آواهای مهربانی و خوش رویی با دیگران خواندن آغاز کرده بود . در پی آموختن الفبای دانایی به مکتب علم آموزان قدم گذارد و پس از 8 سال همراهی آنان را ترک گفت . با شنیدن حدیث بیداری امام و با آنکه سن چندانی نداشت خود را به حلقه مریدان او رساند و همراه او شد . پس از آن با هجوم دشمن بعثی ، راهی دیار عشق و ایثار شد و یکسال و نیم ساکن این دیار بود و در عشق شهادت می سوخت تا…