سینمای کارل تئودور درایر: نگاهی به «گرترود»، ساختهی ۱۹۶۴l
آيا درسته که بهترين درامها با سکوت همراه ميشن؟ اينکه در اين درامها، آدمها ميتونن با احساساتي مواجه بشن که توفاني درونشون به پا ميکنه. انسان، عنصر بنيادين در همهي هنرهاست. در يک فيلم هنري، ما ميخوايم آدمها رو ببينيم و از تجارب احساسيشون درس بگيريم. نکتهي مهم در مورد گرترود اينه که فيلمنامه به چند صحنه تقسيم نميشه. بلکه پيوسته پيش ميره. ـ دراير از پيش برنامهي مشخصي براي نماهاي متحرک نداشت. همينجوري صبح شروع ميکرديم و بازيگرها هيچ گريم يا لباس خاصي نداشتن. به تدريخ سکانس رو پيش ميبرديم. طوري که براي بازيگرها و دراير طبيعي باشه. و در مورد نورپردازي هم دست من باز بود. دراير اونقدر غرق اين تکنيک بود که چند بار مجبور شدم بهش بگم که ديگه نميتونيم بيشتر از اين نوارِ فيلم تو دوربين جا کنيم و بايد يه سوراخي براش پيدا کنيم. ـ آدم از خودش ميپرسه چطور ميشه با دراير کار کرد. اما من اين کار رو کردم. چطور ميشه به شيوهي دراير ديالوگ گفت؟ تنظيمات خاصي که از ما ميخواست، چطور به شيوهي خودش درمياومد؟ يا شيوهي فيلمبرداري مختص دراير چطور بود؟ بنتسن ميپرسيد: «دراير ممکنه از نماياب، صحنه رو چک کني؟» و او جواب ميداد: «بايد چک کنم؟» و همينطور که ما صحنه رو ميگرفتيم، پشت به ما مينشست…