از من شبی سیاه به چشم تو یادگار : ویدا وکیلی با خوانش علی محمدی

از من شبی سیاه به چشم تو یادگار
از تو همین شکنجه ی پاییزِ بی بهار

خاموش شد ستاره ی تنهای کوچکم
یک تکه ماه ماند و شبی سرد و بی قرار

هر روز جای رفتن تو درد می کند
هر شب من و نزولِ غزل های سوگوار

دلبسته ام به جای قدم های تو هنوز
در جاده های زخمیِ این کوره راهِ تار

صبرم تمام گر نشود عمر می شود
امّیدِ تازه نیست به کردارِ روزگار

پیراهنِ سیاه به تن کرده شعر من
هر واژه در سکوتِ دلم گشته داغدار

از تو همین دقایقِ بی عشق و بی چراغ
از من شبی سیاه به چشمِ تو یادگار...