انفجار بزرگ : شعر و خوانش شهریار دادور

انفجار بزرگ
**
راه را برخود نبسته ام ـ نمی بندم
دنیا به آخر نرسیده است هنوز
و هنوز من آن قدر کهنه نیستم تا قدم به خیابان نگذارم
و از حاشیه ها و میدان ها و کوچه های گُم به شعر نرسم
و حرف از دهان کودکان بی حرف و مبهوت برنچینم
و ننویسم شان بر پارچه ای
و سرخ اش نبرم در باد که تکان بخورد در هوا
وشعر نشود در مشت
وبرهم نزند این نظم بی نظم
درشت !

**

نگاه که می کنم ـ می بینم هنوز
" این غریزه ی نامیرا و ستایش برانگیز زیبایی ست
که زمین و چشم اندازهایش را به ما همچون قرینی یا همتایی از بهشت می نمایاند " *
و می نویسم : شاعر
اگر چیزی هست که تو را بی نیاز از هر تصوری از جهان می کند
همین نوشتن آرزوهای توست همین که :
نه منت پذیر و نه منت گذار
نه شهروند ونه هم عصر
و نه وام دار هیچ کس نباشی الا به شعر خود
و این که اگر بتوانی
از انفجار بزرگ بنویس !

شهریار دادور ـ استکهلم

21 نوامبر 2012

اول آذر 1391