سلول تا سلول : شعر و دکلمه صنم نافع

سلول تا سلول

بیخود به آب و آتشی بی رحم می پیچی
غمنامه پایان درخشانی نخواهد داشت
من مرگ را با گریه در بستر پذیرفتم
این توده ی بدخیم درمانی نخواهد داشت
_
چشمان خود را تا ابد بر آینه بستم
رنج فروپاشی خود را بر نمی تابم
در روز های سخت تبعیدم پذیرفتم
در زندگی، اندوه، پایانی نخواهد داشت

در من جهانی بی صدا از کار افتاده ست
خواب تمدن های مدفون در شبِ سنگم
تاریخ ِ جنگ آدم و آهن رهایم کن !
آغوش تو قانون انسانی نخواهد داشت

افتاده ام در چنگ زالو های خون آشام
ای کاش آشوب درونم ته نشین می شد
سلول تا سلول از پا در نمی آیم
انگار مردن راه آسانی نخواهد داشت


صنم نافع